درد آزی
شنبه, ۲۳ بهمن ۱۴۰۰، ۰۲:۳۱ ب.ظ
درد تو را به قیمت جان خریده ام -تا از آن عبور کنم-
چه درد زیبایی است دردی که از تو به من رسیده باشد!
من، برای جمع کردن چهره ی تو
از هزاران زن عبور کردم اما
نهایتاً تو را در خودم یافتم!
تو در چشمان پسرت بودی
در دست هایش
در تک تک سلول هایش
حتی سلول های سرطانی؛
امانتی سترگ و گران!
«تو» در دستان من است
و درد تو در تن من؛
برای رسیدن به تو باید از تو عبور کنم
این کار را می کنم
برای رسیدن به تو
چرا که هیچ کس به وسعت تو مرا دوست نداشت
و هیچ کس قبل از تو مرا ترک نکرد!
۰۰/۱۱/۲۳